جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیکادور
(دُ) (اِ.) سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به ن...
پ
معین
پیچازی
(ص نسب.) پارچة شطرنجی، پارچهای که طرح آن مانند صفحة شطرنج باشد.
پ
معین
پیک نیک
(اِ.) گردش و تفریح دسته - جمعی در بیرون شهر.
پ
معین
پیک
(پَ یا پِ) (اِ.) قاصد، نامه بر.
پ
معین
پیژاما
(اِ.) نک پی جامه.
پ
معین
پیچیده
(دِ) (ص مف.)۱- تابیده.۲- درنوشته.۳- نامفهوم، دیریاب.۴- دشوار، بغرنج.
پ
معین
پیچیدن
(دَ) (مص م.)۱- حلقه زدن.۲- درنوردیدن.۳- در هم کردن.
پ
معین
پیچی ئیل
(اِمر.) سال میمون، به حساب منجمان ترکستان نهمین سال از دوره اثناعشری....
پ
معین
پیکره
(پِ کَ رِ) (اِ.)۱- تصویر، نقش.۲- مجسمه، تندیس.
پ
معین
پیچک
(چَ) (اِ.)۱- گیاهی است رونده با برگهای ریز دندانه دار و گلهایی به رن...
«
‹
147
148
149
150
151
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها