جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیکارگاه
(~.) (اِمر.) میدان جنگ، رزمگاه.
پ
معین
پیچان شدن
(شُ دَ) (مص ل.)۱ - خم شدن.۲- پریشان و مضطرب گشتن.
پ
معین
پیکار
(پَ یا پِ) (اِ.)۱- جنگ، نبرد.۲- ستیزه، بدخویی.
پ
معین
پیچان
(ص فا)۱- مشوش، مضطرب.۲- در حال پیچیدن.
پ
معین
پیکادور
(دُ) (اِ.) سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به ن...
پ
معین
پیچازی
(ص نسب.) پارچة شطرنجی، پارچهای که طرح آن مانند صفحة شطرنج باشد.
پ
معین
پیک نیک
(اِ.) گردش و تفریح دسته - جمعی در بیرون شهر.
پ
معین
پیک
(پَ یا پِ) (اِ.) قاصد، نامه بر.
پ
معین
پیژاما
(اِ.) نک پی جامه.
پ
معین
پیچیده
(دِ) (ص مف.)۱- تابیده.۲- درنوشته.۳- نامفهوم، دیریاب.۴- دشوار، بغرنج.
«
‹
147
148
149
150
151
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها