جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیچش
(چِ) (اِمص.)۱- پیچیدگی، کجی.۲- گره خوردن.۳- از درد به خود پیچیدن.
پ
معین
پیکر
(پِ کَ) (اِ.)۱- کالبد، جسم.۲- صورت، تصویر.۳- شکل، ریخت.۴- رقم.۵- نقش و...
پ
معین
پیچاک
(اِ.) پیچیدگی، پیچ و خم بسیار.
پ
معین
پیکانی
(~.) (ص نسب.) نوعی از لعل به شکل پیکان.
پ
معین
پیچاپیچ
(ص مر.) سخت پیچیده، با پیچ و خمهای بسیار، پرپیچ و خم.
پ
معین
پیکان
(پِ) (اِ.) آهن نوک تیز سر تیر و نیزه.
پ
معین
پیچانیدن
(دَ) (مص م.) نک پیچاندن.
پ
معین
پیکارگر
(پِ. گَ) (ص فا.) مبارز، جنگی.
پ
معین
پیچاندن
(دَ) (مص م.)۱- خم کردن، تاب دادن.۲- رنج دادن، فشار آوردن.
پ
معین
پیکارگاه
(~.) (اِمر.) میدان جنگ، رزمگاه.
«
‹
148
149
150
151
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها