جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیکره
(پِ کَ رِ) (اِ.)۱- تصویر، نقش.۲- مجسمه، تندیس.
پ
معین
پیچک
(چَ) (اِ.)۱- گیاهی است رونده با برگهای ریز دندانه دار و گلهایی به رن...
پ
معین
پیکرنگار
(پِ کَ. نِ) (ص فا.)نقاش، صورت - ساز.
پ
معین
پیچه
(چِ) (اِ.)۱- نوعی روبند بافته شده از موی یال و دم اسب به رنگ سیاه که ز...
پ
معین
پیکرتراش
(~. تَ) (ص فا.) مجسمه ساز.
پ
معین
پیچش
(چِ) (اِمص.)۱- پیچیدگی، کجی.۲- گره خوردن.۳- از درد به خود پیچیدن.
پ
معین
پیکر
(پِ کَ) (اِ.)۱- کالبد، جسم.۲- صورت، تصویر.۳- شکل، ریخت.۴- رقم.۵- نقش و...
پ
معین
پیچاک
(اِ.) پیچیدگی، پیچ و خم بسیار.
پ
معین
پیکانی
(~.) (ص نسب.) نوعی از لعل به شکل پیکان.
پ
معین
پیچاپیچ
(ص مر.) سخت پیچیده، با پیچ و خمهای بسیار، پرپیچ و خم.
«
‹
148
149
150
151
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها