جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پالواسه
(س ِ) ( اِ.) غم، اندوه.
پ
معین
پالاپال
(اِمر.) هیاهو، آشفتگی.
پ
معین
پاغنده
(غُ دِ) (اِ.)۱- گلوله از هر چیزی مانند: پنبه...۲- پنبة زده شده و گلوله...
پ
معین
پاسیو
(یُ) (اِ.)۱- حیاط خلوت.۲- نورگیر.۳- بخشی از آپارتمان به صورت باغچه یا...
پ
معین
پالهنگ
(لَ هَ) (اِمر.) افسار، مهار، کمند. ؛ از زیر ~کسی در آمدن از تسلط و ف...
پ
معین
پالاون
(وَ) (اِمر.) صافی، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، آب...
پ
معین
پاغند
(غُ) نک پاغنده.
پ
معین
پاسیده
(دِ) (ص مف.) نگاهبانی شده، پاس داشته.
پ
معین
پالنده
(لَ دِ) (ص فا.) صاف کننده، تصفیه کننده.
پ
معین
پالاهنگ
(هَ) (اِمر.) نک پالهنگ.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها