جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پالغ
(لُ) ( اِ.) پیمانهای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب درست کن...
پ
معین
پالانی
(اِ. ص.) اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است، نه برای سواری.
پ
معین
پاشیر
(اِمر.) زیرزمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن متصل نصب شده باشد.
پ
معین
پاسگزار
(گُ) (ص فا.) شاکر، حقگزار.
پ
معین
پامال شدن
(شُ دَ) (مص ل.) پایمال شدن.
پ
معین
پالش
(لِ) (اِمص.) تصفیه، پالایش.
پ
معین
پالانه
(نِ) (اِ.) طبقهای از خشت که روی آجر تیغة سقف رساند.
پ
معین
پاشیده
(دِ) (ص مف.)۱- پراکنده، متفرق.۲- ریخته، ریخته شده.
پ
معین
پاسگاه
(اِمر.)۱- جای نگهبانی.۲- محل استقرار نیروهای انتظامی.
پ
معین
پام
( اِ.)۱- رنگ، لون.۲- شبیه، نظیر.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها