جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاسپورت
(پُ) ( اِ.) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر، ...
پ
معین
پالیزبان
(اِمر.)۱- باغبان، دشت بان.۲- آهنگی از موسیقی قدیم.
پ
معین
پالتو
(تُ) ( اِ.) لباسی ضخیم که مردم برای گرم نگاه داشتن بدن روی لباسهای د...
پ
معین
پالان
( اِ.) پوششی ضخیم انباشته از کاه، پشم یا پوشال که بر پشت ستور مینهند ...
پ
معین
پاشویه کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و مان...
پ
معین
پالیز
(اِ.)۱- باغ، بوستان.۲- کشتزار.۳- زمینی که در آن خربزه، خیار و مانند آن...
پ
معین
پالت
(لِ) (اِ.)۱- شستی نقاشی (تخته رنگ).۲- سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب...
پ
معین
پالار
( اِ.) تیر بزرگی که در سقف خانه به کار میرود.
پ
معین
پاشویه
(یِ) (اِمر.) = پاشوره:۱- آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به ...
پ
معین
پالیده
(دِ) (ص مف.) صاف شده، خالص شده.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها