جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پالایشگاه
(یِ) ( اِ.) تصفیه خانه.
پ
معین
پافشردن
(فِ شُ دَ)(مص م.)نک پافشاری کردن.
پ
معین
پاشنه بلند
(~. بُ لَ) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بلند باشد. مق. پاشنه کوتاه.
پ
معین
پالوده
(دِ)۱- (ص مف.) صاف و پاک شده.۲- پاک و مطهر.۳- (اِ.) از انواع دسرهای ا...
پ
معین
پالایش
(یِ)(اِمص.) تصفیه کردن، صاف کردن.
پ
معین
پافشاری کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) اصرار کردن، ایستادگی کردن.
پ
معین
پاشا
( اِ.) لقب اشرافی در دولت عثمانی برای دارندگان مقامهای بالای دولتی.
پ
معین
پالوانه
(~.) (اِمر.) نک پالاوَن.
پ
معین
پالاپالی
(حامص.)سروصدا، هیاهو، دادوبیداد.
پ
معین
پافشاری
(فِ) (حامص.) پایداری، ایستادگی.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها