جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاچنگ
(چَ) (اِمر.) پای افزار، کفش.
پ
معین
پاویون
(یُ) (اِ.)۱- ساختمان مخصوص است قبال و پذیرایی از مهمانان رسمی بلندپا...
پ
معین
پانتوگراف
(تُ گْ) (اِمر.) آلتی است که با کمک آن از هر نوع نقشه و تصویری نسخه بر...
پ
معین
پاچراغ
(چِ) (اِمر.) جایی در تکیه، مسجد و زورخانه که در آن چراغ روشن کنند.
پ
معین
پاوپر
(وُ پَ) (اِمر.) توانایی، قدرت، تاب، طاقت.
پ
معین
پانتومیم
(تُ) (اِ.) نمایشنامة صامت.
پ
معین
پاچایه
(یِ) (اِمر.) نجاست، بول، سرگین.
پ
معین
پاوند
(وَ) (اِمر.) بندی که بر پای گنهکار و مجرم نهند.
پ
معین
پان اسلامیسم
(نْ اِ) (اِ.) نام نهضتی که رهبران مسلمان در قرن نوزدهم برای احیای ق...
پ
معین
پاچالدار
(ص مر.) آن که نگهداری آرد نانوایی با اوست.
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها