جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاپوش
(اِمر.)۱- کفش، پای افزار.۲- مجازاً گرفتاری، دردِسر. ؛ ~ درست کردن برا...
پ
معین
پانویس
(نِ) (ص مر.) (اِ.) زیرنویس، پانوشت، پان وشته، آن چه جدا از متن اصلی با...
پ
معین
پاچپله
(چَ لِ) (اِمر.) کفش، پای افزار.
پ
معین
پاپتی
(پَ) (ص مر.)(عا.) تهی دست، بی سر و پا.
پ
معین
پانه
(نِ) ( اِ.)۱- چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن میگذارند.۲- چوبی که...
پ
معین
پاچه گیر
(~.) (ص مر.) کنایه از: آدم مردم آزار و مزاحم.
پ
معین
پاپاسی
(اِ.) پشیز، مبلغ ناچیز. ؛ یک ~نداشتن هیچ نداشتن.
پ
معین
پانسیون
( اِ.)۱- جایی که با پرداخت ماهیانه در آن مسکن گزینند و از کلیة امکانا...
پ
معین
پایزه
(یِ زِ) (اِمصغ.)۱- پاچه.۲- ریسمان خیمه که آن را بر روی زمین به میخ یا ...
پ
معین
پای کوب
(ص فا.) نک پاکوب.
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها