جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پادشا
(دِ) (اِمر.)۱- پادشاه.۲- فرمانروا.۳- مجازاً مأذون، مختار.۴- خدا.
پ
معین
پاجوش
(اِمر.) نهال نازک و باریکی که در پای بعضی از درختان میروید، و از آنه...
پ
معین
پابوس
پای بوس:۱- (ص فا.) بوسندة پا.۲- (حامص.) پای بوسی، تشرف به خدمت. ؛به ...
پ
معین
پادزهر
(زَ) (اِمر.) نوشدارو، هر دارویی که برای دفع سمّ به کار میرود.
پ
معین
پاجامه
(مِ) (اِمر.)۱- زیرشلواری، تنبان.۲- شلوار راحتی که در خانه به پا کنند.
پ
معین
پابه پا
(بِ) (ق مر.)۱- قدم به قدم.۲- برابر، همراه.
پ
معین
پادری
(دَ)(اِمر.)۱ - فرشی که پای در میاندازند.۲- سنگی که پای در میگذارند ت...
پ
معین
پاتیناژ
( اِ.) نوعی اسکی روی یخ.
پ
معین
پابند
(بَ)۱- (اِمر.) بندی برای بستن پای مجرمان.۲- عقال، آنچه که با آن پای حی...
پ
معین
پادرختی
(دَ یا دِ) (اِمر.) میوههایی که به هر دلیلی (باد، کرم خوردگی)در پای در...
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها