جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاد
( اِ.) = پات: تخت، سریر.
پ
معین
پاتختی
(تَ) (اِمر.) (عا.)۱- جشن روز بعد از عروسی.۲- میزی که بر آن در شب عروسی...
پ
معین
پا کوتاه
(ص مر.)۱- حیواناتی که پای کوتاه دارند.۲- ویژگی بعضی از گیاهان که کوتاه...
پ
معین
پادشه
(دِ شَ) (اِمر.) مخفف پادشاه، سلطان.
پ
معین
پاخورشی
(خُ رِ) وسایل لازم برای پخت خورش.
پ
معین
پاتاوی
(اِ.) نک توسرخ.
پ
معین
پا زدن
(زَ دَ) (مص ل.) زیان رسانیدن، خیانت کردن.
پ
معین
پادشاهی
(~.) ۱- (حامص.) سلطنت، ملکت.۲- ( اِ.) مملکت، قلمرو.۳- مدت سلطنت.۴- تسل...
پ
معین
پاخوردن
(خُ دَ) (مص ل.) فریب خوردن.
پ
معین
پاتال
(ص.) (عا.) پیر، ناتوان.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها