جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاگون
(اِ.) سردوشی.
پ
معین
پاک و پوست کنده
(کُ کَ دِ) (ص مر.) آشکار، صریح.
پ
معین
پایزن
(ص مر.)۱- اسیر.۲- خدمتکار.
پ
معین
پای کشیدن
(کِ دَ) (مص ل.) از پا درآوردن.
پ
معین
پاگشا
(گُ) (اِمر.) جشنی که بعد از عروسی در خانة اقوام و دوستان عروس و داماد ...
پ
معین
پاک نفس
(نَ فَ) (ص مر.) راستگوی.
پ
معین
پایدان
(اِمر.) کفش.
پ
معین
پای پیچیدن
(دَ) (مص ل.) گریختن، سرتافتن.
پ
معین
پاگرفتن
(گِ رِ تَ) (مص ل.)۱- رشد کردن.۲- استوار شدن.۳- دوام یافتن.
پ
معین
پاک سرشت
(س ِ رِ) (ص مر.)پاک نهاد، پاک - طینت.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها