جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پایندان
(یَ) (اِ.) ۱- کفیل، ضامن.۲- کفش کن، درگاه.۳- میانجی کننده.
پ
معین
پایمردی
(~.) (حامص.)۱- میانجیگری.۲- کمک، دستیاری.
پ
معین
پایمرد
(مَ) (اِمر.)۱- شفیع، میانجی.۲- یاری دهنده.۳- پیشکار، خدمتگذار.
پ
معین
پدمه
(پَ مِ) (اِ.)۱- بهره، نصیب.۲- غذا یا میوهای که از یک مهمانی با خود بی...
پ
معین
پخنو
(پَ نُ) (اِ.) تندر، رعد، کنور.
پ
معین
پخته خواری
(~. خا) (حامص.) مفت خوری، راحت طلبی.
پ
معین
پتفوز
(پَ) ( اِ.) نک بتفوز.
پ
معین
پایگاه
(اِمر.)۱- جا، مکان.۲- مقام، مرتبه.۳- حد، درجه.۴- شایستگی.
پ
معین
پدری
(پِ دَ) (حامص.) پدر بودن، منسوب به پدر مانند خانة پدری.
پ
معین
پخن
(پَ خَ) (اِ.) بانگ، آواز.
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها