جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پخت
(پَ) (اِ.) نک پخ.
پ
معین
پتاره
(پَ رِ) (اِ.) قلم موی درشت که با آن آهار به پارچه میزنند.
پ
معین
پدرام
(پَ یا پِ) (ص مر.)۱- آراسته، نیکو.۲- خوش وخرم.۳- خجسته، فرخ.۴- همیشه،...
پ
معین
پخش و پلا
(~ُ پَ) (ص مر.)۱- تار و مار، پراکنده.۲- پرت و پلا.
پ
معین
پخ پخ
(پَ پَ) (شب جم.) آفرین! مرحبا!
پ
معین
پت پت کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.)۱- صدا کردن فتیلة چراغ و شمع و مانند آن.۲- اصطلاحی ا...
پ
معین
پدر مادردار
(~. دَ) (ص فا.) (عا.) اصیل، خانواده دار.
پ
معین
پخش
(پَ) (ص.)۱- پهن، پخت.۲- پراکنده، پاشیده.۳- منتشر.
پ
معین
پخ
(پَ) (ص.) چیز پهن و صاف که لبة آن گرد باشد و تیزی نداشته باشد.
پ
معین
پت پت
(پِ. پِ) (اِصت.) صدای فتیلة چراغ چون روغنش تمام شود یا در آن آب باشد.
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها