جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پتانسیل
(پُ یِ) (اِ.)۱- ظرفیت انجام کار، توانایی برای کار.۲- کاری که میدان گر...
پ
معین
پایچه
(چِ) (اِمصغ.) نک پاچه.
پ
معین
پدرزه
(پَ دَ زَ)۱- بهره، بهر، پدمه، حصه.۲- هر چیز که در رومال و لنگی بسته شد...
پ
معین
پخلوچه
(پَ چِ) غِلغِلَک، خنداندن کسی از طریق تحریک شکم یا بغل.
پ
معین
پخت کردن
(پُ. کَ دَ) (مص م.) پختن.
پ
معین
پتاسیم
(پُ یُ) (اِ.) عنصری فلزی با حرف اختصاری K، نقرهای رنگ و نرم که در ب...
پ
معین
پایوند
(وَ) (اِمر.)۱- پابند.۲- پیک پیادهای که در هر منزل میماند تا پیک خسته...
پ
معین
پدردار
(~.) (ص فا.) کنایه از: نجیب، اصیل.
پ
معین
پخل
(پُ) (اِ.)نک خرفه.
پ
معین
پخت و پز
(پُ تُ پَ) (اِمر.) آشپزی.
«
‹
39
40
41
42
43
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها