جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرافشاندن
(پَ. اَ دَ) (مص ل.) ترک کردن کاری به سبب ناتوانی از انجام آن.
پ
معین
پذیرفته
(پَ رُ تِ یا تَ) (اِمف.)۱- قبول کرده، مقبول.۲- آن چه بر عهده گرفته باش...
پ
معین
پراگنیدن
(پَ گَ دَ) (مص م.)۱- گستردن، پخش شدن.۲- سرپیچی کردن.
پ
معین
پراشیده
(پَ دِ) (ص مف.)۱- پریشان، پراکنده.۲- برباد داده.۳- بی خود گردیده.
پ
معین
پذیرفتن
(پَ رُ تَ) ۱- (مص م.)برداشتن، قبول کردن.۲- به عهده گرفتن.۳- استجابت.۴...
پ
معین
پراگندگی
(پَ گَ دِ)(حامص.) پریشانی، تفرقه.
پ
معین
پراشیدن
(پَ دَ) (مص م.) پریشیدن.
پ
معین
پذیرفتار
(پَ رُ) (ص فا.)۱- کفیل، ضامن.۲- سردار، ریش سفید قوم.
پ
معین
پراگنده شدن
(~. شُ دَ)(مص ل.)۱- پخش شدن، پاشیده شدن.۲- متلاشی شدن.۳- آواره شدن.۴- ...
پ
معین
پرار
(پِ) (ق.) نک پیرار.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها