جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرده عشاق
(~ عُ شّ) (اِمر.) آهنگی است از موسیقی قدیم.
پ
معین
پرد
(~.) (اِ.)۱- لای و ته جامه و کاغذ چنان که گویند یک پرد و دو پرد یعنی ی...
پ
معین
پرتقال
(پُ تِ) (اِ.) درختی است از تیرة مرکبات ویژة مناطق مرطوب. میوة آن کروی،...
پ
معین
پردگی
(پَ دِ) (ص نسب.)۱- راز، هر چیز پوشیده.۲- مستور، زن و دختر باحجاب.۳- ح...
پ
معین
پرده طنبور
(~ طَ)(اِمر.) زههایی بر دستة طنبور که با نهادن انگشت بر جای هر پرده، ...
پ
معین
پرخیدن
(پَ دَ) (مص ل.) تفتیش کردن.
پ
معین
پرتست
(پُ رُ تِ) (اِ.) نک واخواست.
پ
معین
پردک
(پَ دَ) (اِ.) لغز، چیستان.
پ
معین
پرده صفاهان
(~ صَ) (اِمر.) آهنگی است از موسیقی قدیم.
پ
معین
پرخچ
(پَ رَ) (اِ.)کفل و سُرین اسب و استر و مانند آن.
«
‹
46
47
48
49
50
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها