جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرس
(~.) (اِ.) سهم غذا مخصوص یک نفر.
پ
معین
پرده انداختن
(~. اَ تَ) (مص م.) آشکار کردن، برملا کردن.
پ
معین
پردازش
(پَ زِ) (اِمص.)۱- به کاری دست زدن، آهنگ کاری کردن.۲- انجام دادن مجموعه...
پ
معین
پرتگاه
(پَ) (اِ.) جای بلندی که احتمال پرت شدن از آن وجود دارد.
پ
معین
پرت
(پَ) (ص.) (عا.)۱- بی معنی، مزخرف.۲- منحرف.
پ
معین
پرزیدنت
(پِ دِ) (اِ.) رییس جمهور.
پ
معین
پردل
(پُ. دِ) (ص مر.)۱- دلیر، شجاع.۲- جوانمرد، بخشنده.
پ
معین
پرداز
(پَ) (ص فا.) در ترکیب با واژههای دیگر، معانی تازه پدید میآورد مانند:...
پ
معین
پرتوه
(پَ تُ وَ یا وِ) (اِ.) خطوط باریکی که از تابیدن نور پیدا میشود.
پ
معین
پربار
(پَ) (اِ.)۱- خانة تابستانی.۲- بالاخانه.
«
‹
47
48
49
50
51
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها