جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرده باده
(~ دِ) (اِمر.) از نواهای موسیقی قدیم.
پ
معین
پرخش
(پَ رَ) (اِ.)۱- سرین اسب و استر.۲- شمشیر، تیغ.
پ
معین
پرت کردن
(پَ. کَ دَ) (مص م.)۱- دور انداختن.۲- فکر کسی را منحرف کردن.
پ
معین
پرستار
(پَ رَ) (ص فا.)۱- خدمتکار، خادم.۲- غلام، کنیز.۳- کسی که خدمت بیماران ...
پ
معین
پرده برداری
(~. بَ) (حامص.)۱- برداشتن پرده از روی چیزی و به تماشا گذاشتن آن به نشا...
پ
معین
پرده ایزد
(~ زَ) (اِمر.) کنایه از: دوشیزگی.
پ
معین
پرخاشخر
(پَ خَ) (ص فا.) جنگجو، ستیزه جو.
پ
معین
پرت و پلا گفتن
(~. گُ تَ) (مص ل.) سخن بیهوده گفتن.
پ
معین
پرسان
(~.) (ص فا.) نک پرسا.
پ
معین
پرده بازی
(~.) (اِمص.) مکر، فریب.
«
‹
49
50
51
52
53
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها