جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرخاشخر
(پَ خَ) (ص فا.) جنگجو، ستیزه جو.
پ
معین
پرت و پلا گفتن
(~. گُ تَ) (مص ل.) سخن بیهوده گفتن.
پ
معین
پرسان
(~.) (ص فا.) نک پرسا.
پ
معین
پرده بازی
(~.) (اِمص.) مکر، فریب.
پ
معین
پردال
(پَ) (اِ.) پرگار.
پ
معین
پرخاش کردن
(پَ. کَ دَ) (مص ل.)۱- بحث کردن، منازعه کردن.۲- عتاب کردن، درشتی کردن.
پ
معین
پرت و پلا شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) پراکنده شدن، متفرق شدن.
پ
معین
پرسا
(پُ) (ص فا.) جویا، پرسنده.
پ
معین
پرده باز
(~.) (ص فا.)۱- نوازنده، مطرب.۲- کسی که خیمه شب بازی میکند.۳- کنایه ا...
پ
معین
پردازنده
(پَ زَ دِ) (ص فا.)۱- ادا کننده.۲- صیقل دهنده.۳- سازنده، مرتب کننده.۴-...
«
‹
50
51
52
53
54
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها