بایگانی‌های پ - صفحه ۵۶ از ۱۵۱

پ معین

(~. مِ) (اِمر.) یک یا چند برگه شامل سوالاتی راجع به هویت و افراد خانوا...

پ معین

(پُ رُ فِ) (ص. اِ.)استاد دانشگاه، استاد، مجازاً شخص بسیار دانشمند.

پ معین

(پُ س ِ) (اِمص.)۱ - پرسیدن.۲- پژوهش، تحقیق.۳- احوال پرسی.۴- بازخواست...

پ معین

(پَ نِ) (ص.)نازیبا.

پ معین

(پِ رِ) (اِ.)وجهه، آبرو و اعتبار.

پ معین

(پَ زِ یا زَ) (اِمر.) = پرغزه: بیخ و بن و پر پرندگان که به گوشت بدن آن...

پ معین

(پَ رَ دِ) (ص مف.) پرستش شده.

پ معین

(پَ) (اِ.) = پرسیان:۱- گیاهی پیچک مانند که بر درختان پیچد.۲- پرسیاوشان...

پ معین

(پَ رَ دَ) (مص م.)۱- بندگی کردن، ستایش نمودن.۲- بسیار دوست داشتن.۳- د...

پ معین

(~.) (ص مر.) پرحرارت.

سایدبار