جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پره زدن
(پَ رِ. زَ دَ) (مص ل.) حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار.
پ
معین
پرنده
(پَ رَ دِ) (ص فا.) هر جانوری که میپرد، مرغ، طیر. ج. پرندگان.
پ
معین
پرماسیده
(پَ دِ) (ص مف.) بسوده، لمس شده.
پ
معین
پروتز
(پُ رُ تِ) (اِ.) ~هر نوع وسیلة مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ ...
پ
معین
پرو
(پِ رُ) (اِ.)۱- آزمایش لباس از طرف خیاط بر تن مشتری.۲- مدرک، مسند.
پ
معین
پره
(پَ رِ یا پَ رِّ) (اِ.)۱- حلقه و دایرة لشکر از سوار و پیاده.۲- کنارة ...
پ
معین
پرنداخ
(پَ رَ) (اِ.) تیماج، سختیان، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند.
پ
معین
پرماسیدن
(پَ دَ) (مص م.)۱- دست مالیدن به چیزی.۲- یازیدن، دراز کردن.
پ
معین
پروتئین
(پُ رُ تِ) (اِ.) نوعی ترکیب آلی پیچیدة موجود در بافتهای گیاهی و جانو...
پ
معین
پرهیزیدن
(پَ دَ) (مص ل.)۱- دوری جُستن.۲- حفظ کردن.۳- پارسایی کردن.۴- ترسیدن، ب...
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها