جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرهیختن
(پَ تَ) (مص م.) = پرهختن. فرهیختن. فرهنجیدن:۱- تربیت کردن.۲- پرهیز کر...
پ
معین
پرنسس
(پِ رَ س ِ) (اِ.) شاهدخت.
پ
معین
پرمنش
(پُ مَ نِ) (ص مر.)۱- خردمند.۲- ارجمند، پُرمایه.۳- مغرور، متکبر.
پ
معین
پرواس
(~.) (اِ.) ترس، بیم.
پ
معین
پرهیب
(پَ) (اِ.) شبح، سایه.
پ
معین
پرنس
(پِ رَ) (اِ.) شاهزاده.
پ
معین
پرمر
(پَ مَ) (اِ.) انتظار، امید. پرمور و برمر نیز گویند.
پ
معین
پروراننده
(پَ وَ نَ دِ)(ص فا.)۱- مربی.۲- غذا دهنده.۳- به وجود آورنده.
پ
معین
پروازه
(پَ زِ) (اِ.)۱- توشه و طعامی که در سفر یا شکار همراه خود برند.۲- آتشی ...
پ
معین
پرهون
(پَ) (اِ.)۱- هر چیز دایره مانند میان تهی، طوق، گردنبند.۲- هاله، خرمن م...
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها