جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پروردن
(پَ وَ دَ) (مص م.)۱- پروراندن.۲- در عسل یا شکر و مانند آن پختن.۳- آم...
پ
معین
پرورانیده
(پَ وَ دِ) (ص مف.) پرورده، پرورش یافته.
پ
معین
پریسای
(پَ) (ص مر.) به سان پری. نک پری بند.
پ
معین
پری افسا
(پَ. اَ) (ص فا.) مانند پری، افسونگر، جن گیر، پری سای، پری بند، پری خوا...
پ
معین
پرکاس
(پَ) (اِ.)۱- تلاش کردن و درهم آویختن.۲- طلوع آفتاب.
پ
معین
پرویش
(پَ) (اِ.) تقصیر، درنگ، تنبلی.
پ
معین
پروستات
(پُ رُ سْ) (اِ.) یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازة بادام کوچکی هس...
پ
معین
پریزن
(پَ زَ) (اِ.) نک پرویزن.
پ
معین
پری
(پَ) (اِ.)۱- مؤنث جن، که به صورت زنی زیبا تصور میشود.۲- نوعی پارچة بس...
پ
معین
پرکار
(پُ) (ص مر.) فعال، پرتلاش.
«
‹
63
64
65
66
67
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها