جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرویز
(پَ) (اِ. ص.) پیروز، فاتح.
پ
معین
پروز
(~.) (اِ.) = فریز. فرزد. فروزد: نوعی از سبزه در غایت سبزی و طراوت، مرغ...
پ
معین
پریروز
(پَ) (ق مر.) یک روز پیش از دیروز، روز قبل از دی، پریر.
پ
معین
پرگنه
(پَ گَ نَ یا نِ) (اِ.) زمینی را گویند که از آن مال و خراج بستانند.
پ
معین
پرژک
(پَ ژَ) (مص ل.) گریستن، گریه کردن.
پ
معین
پروژکتور
(پُ رُ ژِ تُ) (اِ.)۱- دستگاهی که برای ایجاد روشنایی زیاد به کار میر...
پ
معین
پروریده
(پَ وَ د ِ) (ص مف.) نک پرورده.
پ
معین
پریر
(پَ) (ق.) پریروز.
پ
معین
پرگستردن
(پَ. گُ تَ دَ) (مص ل.)۱- بال گشودن، پرگشادن.۲- فروتنی کردن.
پ
معین
پرچین
(پَ) (اِمر.) دیواری که از آمیختن گِل و شاخههای درخت و بوته، گرداگرد ب...
«
‹
65
66
67
68
69
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها