جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پرویش
(پَ) (اِ.) تقصیر، درنگ، تنبلی.
پ
معین
پروستات
(پُ رُ سْ) (اِ.) یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازة بادام کوچکی هس...
پ
معین
پریزن
(پَ زَ) (اِ.) نک پرویزن.
پ
معین
پری
(پَ) (اِ.)۱- مؤنث جن، که به صورت زنی زیبا تصور میشود.۲- نوعی پارچة بس...
پ
معین
پرکار
(پُ) (ص مر.) فعال، پرتلاش.
پ
معین
پرویزن
(پَ زَ) (اِ.)=پروزن:۱- غربال.۲- الک.۳- هر آلت مشبک و سوراخ سوراخ.
پ
معین
پروزن
(پَ وَ) (اِ.) = پرویزن: هر چیز پر سوراخ و شبکه دار، آردبیز، غربال.
پ
معین
پریز
(پَ) (اِ.) فریاد، نعره.
پ
معین
پرگوک
(پَ) (اِ.) عمارت عالی.
پ
معین
پرک
(~.) (اِ.) ستارة سهیل.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها