جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پریدن
(پَ دَ) (مص ل.)۱- پرواز کردن.۲- برجستن و سوار شدن.۳- جهیدن.۴- تبخیر ش...
پ
معین
پرگرام
(پُ رُ) (اِ.) برنامه.
پ
معین
پرچانه
(~.) (ص مر.) بسیارگوی، روده دراز، پرنفس.
پ
معین
پروه
(پَ وَ) (اِ.)۱- غنیمت، هر چیزی که از جنگ و تاراج بدست آید.۲- ستارة پرو...
پ
معین
پرورشگاه
(~.) (اِمر.) محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست.
پ
معین
پریشیده
(پَ دِ) (ص مف.)۱- پریشان شده.۲- برباد داده.
پ
معین
پریاخته
(پُ. تِ) (اِمر.) یک فرد از موجودات گیاهی یا جانوری که بدنش بیش از یک ی...
پ
معین
پرگر
(پَ گَ) (اِ.) طوق، طوقی زرین که پادشاهان بر گردن میکردهاند و گاه بر ...
پ
معین
پرچ کردن
(پَ. کَ دَ) فرو کردن میخ در چیزی و پهن کردن سر یا ته آن بوسیلة ضربات چ...
پ
معین
پرونده
(پَ وَ دِ) (اِ.)۱- بستة قماش.۲- پارچهای که قماش را بدان پیچند.۳- اسن...
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها