جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
چ
معین
چراگاه
(چَ) (اِمر.) جای چریدن حیوانات علفخوار.
چ
معین
چخین
(چَ) (ص.) چرکین، چرک آلود.
چ
معین
چرکتاب
(چِ) (ص فا.) پارچه یا جامهای تیره رنگ که چرک و کثیفی را دیر نشان مید...
چ
معین
چرسدان
(~.) (اِمر.) رومال و روپاکی باشد که قلندران چهار گوشة آن را به هم بندن...
چ
معین
چرخ انداز
(چَ. اَ) (ص فا.) تیرانداز، کمانگیر.
چ
معین
چرانیدن
(چَ دَ) (مص م.) علف خورانیدن به حیوانات.
چ
معین
چخیده
(چِ دِ) (ص مف.)۱- کوشیده.۲- ستیزه کرده شده.۳- دم زده.
چ
معین
چشم پنام
(~. پَ) (اِمر.) تعویذی که جهت دفع چشم زخم نویسند.
چ
معین
چشم رسیده
(~. رَ دِ) (ص مف.) کسی که چشم زخم به او رسیده.
چ
معین
چشم
(چَ یا چِ) (اِ.)۱- عضو بینایی در انسان و حیوان، دیده.۲- نگاه، نظر.۳- ...
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها