جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
چ
معین
چس خور
(چُ. خُ) (ص.) بخیل، خسیس.
چ
معین
چشمه آفتاب
(~.) (اِمر.) کنایه از: خورشید.
چ
معین
چشم سپید
(~. سِ)(ص مر.) = چشم سفید: بی شرم، گستاخ.
چ
معین
چشم بندی
(~. بَ) (حامص.) افسونگری، ساحری.
چ
معین
چسکی
(چُ سَ) (ص نسب.) بسیار کوچک و حقیر و ناقابل.
چ
معین
چس
(چُ) (اِ.) بادی که از مقعد خارج میشود.
چ
معین
چشمارو
(~.) (اِمر.) نک چشم آویز.
چ
معین
چشم زهره گرفتن
(~. زَ رِ. گِ رِ تَ) (مص ل.) نگاه خیره و غضب آلود کردن به کسی.
چ
معین
چشم بندک
(~. بَ دَ) (اِمر.) بازی ای است کودکان را که در آن چشم یکی را بندند و د...
چ
معین
چسک
(چُ سَ) (اِ.) کفش چرمی سبک با کف یک لا.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها