جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
چ
معین
چسنگ
(چَ سَ)۱- (ص.) کل، کچل.۲- (اِ.) داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا به ع...
چ
معین
چزد
(چَ) (اِ.) حشرهای کوچکتر از ملخ که در گندم زارها به هنگام گرما، صدای...
چ
معین
چشم گرم کردن
(چَ. گَ. کَ دَ) (مص ل.) کنایه از: چُرت زدن، کمی آرمیدن.
چ
معین
چشم زدن
(~. زَ دَ) (مص م.)۱- چشم زخم خوردن.۲- کنایه از: بیدار بودن.
چ
معین
چشم بلبلی
(~. بُ بُ) (ص نسب. اِمر.) قسمی لوبیا که در خورش ریزند.
چ
معین
چستی
(چُ) (حامص.) چابکی، چالاکی.
چ
معین
چزاندن
(چِ دَ)(مص م.) (عا.) آزردن، رنجیده - خاطر کردن.
چ
معین
چشم چرانی
(~. چَ) (حامص.) نظربازی.
چ
معین
چشم زد
(~. زَ) (اِ.)۱- مهرة سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویز...
چ
معین
چشم انداز
(~. اَ) (اِمر.) دورنما، منظره.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها