بایگانی‌های چ - صفحه ۳۶ از ۴۷

چ معین

(~. چَ) (ص نسب.) دقت کامل، با همة حواس.

چ معین

(~. تَ. زَ دَ) (مص ل.) ترک دنیا گفتن.

چ معین

(چَ) (اِ.) نک غلیواج.

چ معین

(ص نسب.) (عا.) مجازاً لاغر و باریک، مانند چوق الف.

چ معین

(ص فا.)۱- کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است ؛ گله دار.۲- اصطلاحاً قپا...

چ معین

(~.) (اِمر.) = چهارپای. چارپا: هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) د...

چ معین

(~. تَ) (اِمر.) اشاره‌است به نماز میت که در آن چهار تکبیر باید بگوین...

چ معین

(چَ گُ یا گَ) (اِ.) چنگال.

چ معین

(اَ لِ) (اِمر.) (عا.) نک چوب الف.

چ معین

(پَ بِ) (اِمر.) نوعی چوب سبک که از پوست درختان مخصوص به اندازه‌های مخت...

سایدبار