جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
چ
معین
چهر
(چِ) (اِ.) روی، صورت.
چ
معین
چهاردیواری
(چَ یا چَ) (اِمر.)۱- هر جا که از چهارطرف محصور و دیوار باشد، محوطه.۲- ...
چ
معین
چنگک
(چَ گَ) (اِمر.)۱- قلاب (عموماً).۲- میلة کوتاه فلزی سرکج که چیزی به آن ...
چ
معین
چون
۱- (ق.) مانند، مثل.۲- (حر رب.) وقتی، هنگامی که.۳- زیرا، بدین سبب.
چ
معین
چوبه
(بِ) (اِمر.)۱- چوبی که بدان خمیر نان را تنک سازند؛ صوبج (معر.)۲- خدنگ....
چ
معین
چهارگاه
(~.) (اِمر.) یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبة حماسی و پهلوانی د...
چ
معین
چهارده
(چَ یا چِ دَ) (اِ.) عدد اصلی بین سیزده و پانزده، ده به علاوة چهار.
چ
معین
چنگوک
(چَ) (ص.) نک چنگلوک.
چ
معین
چکک
(چُ کُ) (اِ.) نک گنجشک.
چ
معین
چکاو
(چَ) نک چکاوک.
«
‹
36
37
38
39
40
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها