جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژغاره
(~.) (اِ.) سُرخاب، غازه.
ژ
معین
ژاژخایی
(حامص.) بیهوده گویی.
ژ
معین
ژغار
(~.) (اِ.) آواز بلند، فریاد سهمناک.
ژ
معین
ژاژخا
(ی) (ص فا.) بیهوده گوی.
ژ
معین
ژست
(ژِ) (اِ.) وضع، رفتار و حرکات شخص.
ژ
معین
ژاژ
(اِ.)۱- گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها میروید، شتر آن ...
ژ
معین
ژرژت
(ژُ ژِ) (اِ.) نوعی پارچة کرپ نازک و ریزبافت با سطح زبر.
ژ
معین
ژانگوله
(لِ) (اِ.) نوعی عملیات تردستی مانند انداختن گویهای متعدد به هوا و گر...
ژ
معین
ژرمن
(ژِ مَ) (اِ.) نژاد مردم آلمان یا هر یک از مردم آن.
ژ
معین
ژانویه
(یِ) (اِ.) اولین ماه از سال میلادی برابر با اواخر دی و اوایل بهمن.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها