جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژخ
(ژَ) (اِ.) ناله، آواز حزین.
ژ
معین
ژئوپولیتیک
(ژِ ئُ پُ) (اِ.) جغرافیای سیاسی.
ژ
معین
ژتون
(ژِ تُ) (اِ.) مهرة فلزی یا پلاستیکی و غیره که در بعضی از مؤسسات به جا...
ژ
معین
ژئولوژی
(ژِ وُ لُ) (اِ.) زمین شناسی، علمی که دربارة زمین و چگونگی مواد و ترکی...
ژ
معین
ژاکت
(کِ) (اِ.) جامة بافته شدة نسبتاً ضخیم.
ژ
معین
ژئوفیزیک
(ژِ ئُ) (اِمر.) دانشی که به مطالعة نیروهای فیزیکی و جریانات داخلی زمی...
ژ
معین
ژفک
(ژَ فْ) (اِ.) آب و چرک گوشههای چشم خواه تر باشد خواه خشک.
ژ
معین
ژاژک
(ژُ) (اِ.) لوبیا.
ژ
معین
ژئو
(ژِ) (پیش.) از عناصر زبان علمی به معنی «زمین» است. «ژئوپلیتیک»، «ژئول...
ژ
معین
ژغند
(~.) (اِ.) سختی، محکمی.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها