جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژغاره
(~.) (اِ.) سُرخاب، غازه.
ژ
معین
ژاژخایی
(حامص.) بیهوده گویی.
ژ
معین
ژغار
(~.) (اِ.) آواز بلند، فریاد سهمناک.
ژ
معین
ژاژخا
(ی) (ص فا.) بیهوده گوی.
ژ
معین
ژیگو
(گُ) (اِ.) خوراکی شامل گوشت بی استخوان (معمولاً) گوساله که با چاشنی و...
ژ
معین
ژوییه
(یِ) (اِ.) نک ژویه.
ژ
معین
ژورنالیست
(~.) (ص مر.) روزنامه - نگار.
ژ
معین
ژنده پوش
(~.) (ص فا.) کهنه پوش.
ژ
معین
ژیگلور
(لُ) (اِ.) لولهای است فلزی که دهانة آن به وسیلة پیچی بسته میشود. ای...
ژ
معین
ژویه
(یِ) (اِ.) ماه هفتم از سال میلادی.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها