جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژتون
(ژِ تُ) (اِ.) مهرة فلزی یا پلاستیکی و غیره که در بعضی از مؤسسات به جا...
ژ
معین
ژئولوژی
(ژِ وُ لُ) (اِ.) زمین شناسی، علمی که دربارة زمین و چگونگی مواد و ترکی...
ژ
معین
ژاکت
(کِ) (اِ.) جامة بافته شدة نسبتاً ضخیم.
ژ
معین
ژئوفیزیک
(ژِ ئُ) (اِمر.) دانشی که به مطالعة نیروهای فیزیکی و جریانات داخلی زمی...
ژ
معین
ژکان
(ژَ) (ص فا.) کسی که از روی خشم زیر لب با خود حرف بزند.
ژ
معین
ژولانیدن
(دَ) (مص م.) آشفته کردن.
ژ
معین
ژنرال آجودان
(~.) (اِمر.) مقام نظامی تشریفاتی که از سوی فرمانده کل تعیین میشود.
ژ
معین
ژکال
(ژُ) (اِ.) نک زغال.
ژ
معین
ژول
(اِ.)۱- چین و شکن.۲- (ص.) ژولیده، پریشان.
ژ
معین
ژنرال
(ژِ نِ) (اِ.) عنوانی است مربوط به افسر عالی رتبه در ارتشهای خارجی.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها