جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژنگدان
(ژَ) (اِ.) نک زنگوله.
ژ
معین
ژلاتین
(ژِ) (اِ.) مادهای لزج و چسبنده که از جوشاندن استخوان در آب به دست می...
ژ
معین
ژیان
(ص.)۱- خشمگین.۲- درنده.
ژ
معین
ژولیده
(دِ) (ص مف.) پریشان.
ژ
معین
ژنگ
(ژَ) (اِ.) مخفف آژنگ، چین و چروک روی پوست بدن.
ژ
معین
ژل
(ژِ) (اِ.) مادة ظاهراً جامد از محلول کولوئیدی که به حالت ژله منعقد شد...
ژ
معین
ژی
(اِ.) آبگیر، آبدان.
ژ
معین
ژولیدن
(دَ) (مص ل.) پریشان شدن.
ژ
معین
ژنژیویت
(ژَ) (اِ.) التهاب و عفونت لثه بر اثر میکربها و عوامل خارجی که در صور...
ژ
معین
ژفیده
(رَ دِ) (ص مف.) تر شده.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها