جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ژ
معین
ژورنالیست
(~.) (ص مر.) روزنامه - نگار.
ژ
معین
ژنده پوش
(~.) (ص فا.) کهنه پوش.
ژ
معین
ژیگلور
(لُ) (اِ.) لولهای است فلزی که دهانة آن به وسیلة پیچی بسته میشود. ای...
ژ
معین
ژویه
(یِ) (اِ.) ماه هفتم از سال میلادی.
ژ
معین
ژورنال
(ژُ) (اِ.)۱- روزنامه.۲- مجلة مخصوصِ مُ د لباس.
ژ
معین
ژنده
(~.) (ص.) بزرگ، عظیم.
ژ
معین
ژیوه
(وِ) (اِ.) جیوه.
ژ
معین
ژوکر
(ژُ کِ) (اِ.)۱- از ورقهای بازی که در هر دسته دو عدد وجود دارد و میت...
ژ
معین
ژور
(ژُ) (اِ.) هر یک از شبکهها یا سوراخ -هایی که برای تزیین در پارچه یا...
ژ
معین
ژند
(~.) (اِ.) آتش زنه.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها