جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کارستان
(رِ)۱- (اِمر.) مدل کار.۲- حکایت، سرگذشت.۳- (ص.) کار بزرگ، کار شگفت.
ک
معین
کاردانی
۱ - (حامص.) دانندگی کار، شناسندگی کار.۲- اطلاع، بصیرت.۳- (اِ.) وزارت.۴...
ک
معین
کاربند
(بَ) (ص.) = کاربندنده:۱- به کار گیرنده، استعمال کننده.۲- عمل کننده، اج...
ک
معین
کازینو
(نُ) (اِ.) قمارخانه.
ک
معین
کارگر
(گَ) (ص.)۱- شاغل، کارکننده.۲- مؤثر.
ک
معین
کاروانسالار
(ص مر.) رییس کاروان، قافله - سالار.
ک
معین
کارسازی
(حامص.)۱- چاره جویی، مشکل - گشایی.۲- آمادگی.۳- حیله گری.
ک
معین
کاردان
(ص فا.) خردمند، کارآزموده.
ک
معین
کاربن
(بُ) (اِ.) کربن. کاغذ، کاغذی است که یک طرف آن رنگی است و آن را برای ک...
ک
معین
کازه
(زِ) (اِ.)۱- آلاچیق، کلبه.۲- صومعه.۳- خانه و منزل.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها