جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کمند
(کَ مَ) (اِ.) ریسمان و طنابی که برای اسیر کردن انسان یا حیوان به کار ب...
ک
معین
کمدین
(کُ مِ دِ یَ) (ص.) هنرپیشهای که بیشتر نقشهای کمدی بازی میکند.
ک
معین
کمست
(کَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان و کم قیمت.
ک
معین
کمدی
(کُ مِ) (اِ.)۱- اثر ادبی یا نمایشی که خنده و تفریح هدف آن باشد، یا مس...
ک
معین
کمی
(کَ یّ) (ص.) مرد با سلاح، دلاور مسلح ؛ ج. کماة (کمات).
ک
معین
کمرکش
(~. کِ)۱- (اِمر.) دامنة کوه و تپه.۲- (ص مر.) شجاع، دلیر، دلاور.
ک
معین
کمد
(کُ مّ) (اِ.) گنجه کوتاه مخصوص لباس و غیره.
ک
معین
کمک
(کُ مَ) ۱- (اِ.) مدد، یاری، کومک نیز به همین معنی است.۲- (ص.) آن که هم...
ک
معین
کمره
(کَ مَ رِ) (اِ.) کمر کوه، میانة کوه.
ک
معین
کمبود
(کَ) (مص مر.)۱- کمی، کاستی.۲- چیزی که در هنگام تراز کردن حساب کم آید.
«
‹
102
103
104
105
106
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها