جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کمپرس
(کُ پْ رِ) (اِ.) تکه پارچة خیسی که روی قسمت زخم شده یا ملتهب بیمار می...
ک
معین
کمر گشودن
(~. گُ دَ) (مص ل.)= کمر - گشادن:۱- گشودن کمربند از کمر.۲- صرف نظر کرد...
ک
معین
کمپانی
(کُ) (اِ.)۱- شرکتی که برای تجارت یا صن عت تشکیل شود.۲- اشخاصی که با ...
ک
معین
کمر کشیدن
(~. کِ دَ) (مص ل.) نک کمر بستن.
ک
معین
کنجه
(کُ جَ یا جِ) (ص.) = کنج:۱- خری که زیر دهانش ورم کرده باشد.۲- خر دم بر...
ک
معین
کنب
(کَ نَ) (اِ.) کنف، گیاهی که از آن ریسمان بافند.
ک
معین
کنار کشیدن
(~. کَ دَ) (مص ل.) دست از کاری کشیدن.
ک
معین
کمیسر
(کُ س) (اِ.) کلانتر.
ک
معین
کنجل
(کُ جُ) (اِ.)۱- هر چیز پیچیده و درهم کشیده.۲- دست و پایی که انگشتان آن...
ک
معین
کنایه زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) منظور خود را غیرصریح بیان کردن.
«
‹
105
106
107
108
109
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها