جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کنگ
(کَ) (اِ.)۱- سرانگشت تا دوش.۲- بال پرنده، جناح.۳- شاخة درخت.
ک
معین
کواش
(کَ) (اِ.) صفت، گونه، روش، طریق. کواشه هم گفته شده.
ک
معین
کهنبار
(~.) (اِ.) منزل، خانه، بارگاه.
ک
معین
کهانت
(کِ نَ) (اِمص.) فالگویی، ستاره شناسی.
ک
معین
کنکور
(کُ) (اِ.) مسابقه، امتحان ورودی.
ک
معین
کواره
(کَ رَ یا رِ) (اِ.) = کوار: سبد، زنبیل.
ک
معین
کهن سال
(~.) (ص مر.) سالخورده.
ک
معین
کها
(کَ) (ص.) خجل، شرمنده.
ک
معین
کنکاش
(کَ) (اِ.) مشورت، شور، کنکاج هم گفته میشود.
ک
معین
کوارث
(کَ رِ) (اِ.) جِ کارثه. آنچه سبب غم و اندوه بسیار شود.
«
‹
119
120
121
122
123
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها