جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کارناوال
(اِ.) کاروان شادی، کاروانی که در ایام معینی از سال با لباسهای مضحک ب...
ک
معین
کاردیوگرافی
(یُ گِ) (اِ.) ثبت ضربان قلب در حالات مختلف روی نوار.
ک
معین
کارتنک
(تَ نَ) (اِمصغ.)۱- عنکبوت.۲- تار عنکبوت. کارتند و کارتن و کارتینه نیز ...
ک
معین
کاریز
(اِ.) قنات.
ک
معین
کارکرد
(کَ) (مص مر.)۱- عمل و کار.۲- اندازه و مقیاس کار انجام شده.
ک
معین
کارنامه
(مِ) (اِمر.)۱- ورقهای که در آن نتایج آزمونهای تحصیلی نوشته شدهاست....
ک
معین
کاردینال
(اِ.) روحانی کاتولیک که پس از پاپ بالاترین مقام را دارد.
ک
معین
کارتن
(تَ) (اِ.)۱- عنکبوت.۲- جولاهه، نساج.
ک
معین
کاریر
(یِ) (اِ.)۱- سازمانی که کارش برقراری ارتباط تلفنی از راه دور است.۲- ...
ک
معین
کارپیچ
(اِمر.)۱- پارچهای که گلابتون دوزان لفافة کار خود سازند به جهت محافظت ...
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها