جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کارشناسی
(~.)۱- (حامص.) شناسایی کار، خبرگی.۲- (اِ.) دورة تحصیلات چهارسالة دانشگ...
ک
معین
کاردستی
(دَ) (اِمر.) کالایی که با دست یا ابزارهای سادة دستی ساخته شدهاست.
ک
معین
کاربیت
(اِ.) = کاربید:۱- ترکیب دوتایی کربن و یک فلز، کربوز.۲- جسم جامدی به ر...
ک
معین
کالج
(لِ) (اِ.) آموزشگاه، مدرسة عالی، مدرسة شبانه روزی.
ک
معین
کافور
(اِ.) مادهای است خوشبو و سفیدرنگ.
ک
معین
کاغذبازی
(~.) (اِ.) مجازاً: زیاده روی در تشریفات اداری که باعث پیچیدگی و کندی ج...
ک
معین
کاشته
(تِ) (ص مف.) زراعت شده، نشانده.
ک
معین
کاسه لیس
(~.) (ص فا.) چاپلوس، متملق.
ک
معین
کاس
(اِ.) کوس، طبل بزرگ.
ک
معین
کالبو
(ص.) سرگشته، حیران، نادان.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها