جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کالب
(~.) (اِ.) قالب.
ک
معین
کافل
(فِ) (اِفا.) ضامن.
ک
معین
کاغذ خرید
(~. خَ) (اِمر.) ورقهای معمولاً چاپی که در آن فروش کالایی با مشخصات مع...
ک
معین
کاسکت
(کِ) (اِ.) = کاسک:۱- کلاه لبه دار.۲- کلاهی از جنس فلز و غیره که سر را...
ک
معین
کاسل
(س) (اِفا.) سست و کاهل.
ک
معین
کالنگ
(لَ) (اِ.) نوعی کارد نعلبندان و بیطاران اسب.
ک
معین
کالار
(اِ.)۱- آبکند عمیق که اسب و سوار از آن گذر نتواند کرد.۲- تخته سنگ پهن ...
ک
معین
کافرمژه
(~. مُ ژِ) (ص مر.) مجازاً: سیاه - چشم.
ک
معین
کاغذ
(غَ) (اِ.) ورقة نازک، خم پذیر و مسطحی که معمولاً از خمیر الیاف گیاهی ...
ک
معین
کاسه یکی
(~. یِ) (ص مر.) هم - خوراک، هم غذا.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها