جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کال
۱ - (ص.) میوة نارسیده، خام.۲- (اِ.) گودال بزرگ، زمین شکافته.۳- (ص.) کج...
ک
معین
کافتن
(فْ تَ) (مص م.) دریدن، چاک کردن، ترکانیدن.
ک
معین
کاظم
(ظِ) (اِفا.) فروخورندة خشم، خاموش. ج. کظمه.
ک
معین
کاسه گر
(~. گَ) (ص.)۱- کسی که ظروف سفالی درست میکند.۲ - نام یکی از آهنگهای م...
ک
معین
کاستن
(سْ تَ) (مص ل.) کم کردن.
ک
معین
کالفته
(لُ تِ) (ص مف.) آشفته، پریشان حال.
ک
معین
کافی نت
(نِ) (اِ.) مکانی عمومی برای استفاده از خدمات اینترنت، ایمیل و مکالمة ...
ک
معین
کافئین
(فِ) (اِ.) آلکالوئیدی به فرمول ۲ O 4 N ۱ H 8 C که در برگ و دانة قهوه ...
ک
معین
کاشی کار
۱ - (ص شغل.) آن که کاشی را در بنا کار گذارد.۲- بنایی که در آن کاشی کار...
ک
معین
کاسه کوزه دار
(~. ~.) (ص فا.) (عا.) آن که خانهای آماده برای قماربازی دارد؛ صاحب قم...
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها