جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاف
(اِ.) شکاف، رخنه، چاک.
ک
معین
کاشی
۱ - (اِ.) کاچی، آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده.۲- (ص نسب.) اهل شهر کاش...
ک
معین
کاسه کوزه
(~. زِ) (اِ.)۱- مجموعة ظرفهای خانه.۲- مجموعة اثاث و اسباب کار کسی.
ک
معین
کاسبی
(س) (حامص.) تجارت، داد و ستد.
ک
معین
کالری
(لُ) (اِمر.) واحد اندازه گیری حرارت.
ک
معین
کافی
(اِفا.)۱- بس کننده، بی نیازکننده.۲- دارای کمیت، کیفیت یا دامنهای منا...
ک
معین
کاغه
(غِ) (ص.) تن زده، اباکرده.
ک
معین
کاشکی
(ق.) از ادات تمنی است و دال بر تأسف و افسوس و آرزو و حسرت دارد.
ک
معین
کاسه پشت
(~. پُ) (اِ.)۱- لاک پشت، سنگ پشت.۲- کنایه از: آسمان، فلک.
ک
معین
کاسبرگ
(بَ) (اِ.) هر یک از قطعهها یا بخشهای کاسة گل که معمولاً سبز و گاه به...
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها