جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاچول
(اِ.) حرکت و جنبش سرین هنگام رقص.
ک
معین
کاویش
(اِ.) ظرف دوغ و ماست.
ک
معین
کاوالیه
(یِ) (اِ.)۱- سربازی که در صنف سوار است ؛ سواره.۲- مردی که زنی را در ر...
ک
معین
کاندیدا
(اِ.) نامزد، داوطلب برای نمایندگی مردم.
ک
معین
کامه
(مِ) (اِ.)۱- مراد، آرزو.۲- مرجان.
ک
معین
کالیو
(لِ) (ص.) = کالیوه:۱- سرگشته، حیران.۲- ابله، احمق.
ک
معین
کاچه
(چِ) (اِ.)۱- چانه و زنخ.۲- خوشی، طرب. کچول هم گفته شده.
ک
معین
کاویزنه
(زَ نَ) (اِ.) آهنگی است از موسیقی قدیم.
ک
معین
کاو
(اِ.) (بازی پوکر) مقدار معینی پول که در هر دورة بازی توسط بازیکنان اع...
ک
معین
کانتینر
(نِ) (اِ.)۱- جعبة فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار دا...
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها