جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاچی
(اِ.) غذایی شبیه حلوا که از شکر و آرد و روغن درست کنند.
ک
معین
کاوین
(اِ.) کابین، صداق.
ک
معین
کاوان
(ص فا.)۱- کاونده.۲- به سر و کول هم ور رونده.
ک
معین
کانون
(اِ.)۱- آتشدان، منقل.۲- نام دو ماه از ماههای رومی.۳- انجمن، باشگاه.۴...
ک
معین
کاموا
(اِ.) = کانوا: نوعی نخ که از کرک یا ابریشم میریسند و با آن لباس زمست...
ک
معین
کالیکول
(اِ.) کاسة گل اضافی بر کاسة اصلی گل برخی گیاهان مانند پنیرک، میخک، تو...
ک
معین
کاچول
(اِ.) حرکت و جنبش سرین هنگام رقص.
ک
معین
کاویش
(اِ.) ظرف دوغ و ماست.
ک
معین
کاوالیه
(یِ) (اِ.)۱- سربازی که در صنف سوار است ؛ سواره.۲- مردی که زنی را در ر...
ک
معین
کاندیدا
(اِ.) نامزد، داوطلب برای نمایندگی مردم.
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها