جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاچیک
(اِ.) شیرة انگور، شیرة مویز.
ک
معین
کاپ
(اِ.)۱- فنجان.۲- جامی که در مسابقات به عنوان جایزه تعیین میشود.۳- یک...
ک
معین
کاواک
(اِ.) نک کابوک.
ک
معین
کاه
(اِ.) علف خشک. ؛ از ~ کوه ساختن کنایه از: چیزی را بیش از حد بزرگ یا ...
ک
معین
کامپیوتر
(تِ) (اِ.)دستگاه الکترونیکی که دارای حافظهای با ظرفیت زیاد و امکانات...
ک
معین
کام
(اِ.) = کامه:۱- مراد و مقصود.۲- قصد، نیت. ۳- شهوت. ؛~ ِ کسی را خاریدن...
ک
معین
کاچی
(اِ.) غذایی شبیه حلوا که از شکر و آرد و روغن درست کنند.
ک
معین
کاوین
(اِ.) کابین، صداق.
ک
معین
کاوان
(ص فا.)۱- کاونده.۲- به سر و کول هم ور رونده.
ک
معین
کانون
(اِ.)۱- آتشدان، منقل.۲- نام دو ماه از ماههای رومی.۳- انجمن، باشگاه.۴...
«
‹
28
29
30
31
32
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها