جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاو
(اِ.) (بازی پوکر) مقدار معینی پول که در هر دورة بازی توسط بازیکنان اع...
ک
معین
کانتینر
(نِ) (اِ.)۱- جعبة فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار دا...
ک
معین
کامنولث
(مُ وِ) (اِمر.) مشترک المنافع ؛ مجموعة کشورهای مرکب از بریتانیا و مست...
ک
معین
کالیده
(دِ) (ص مف.) درهم شده، آشفته.
ک
معین
کاچال
(اِ.) ضروریات، وسایل خانه از هر چیز.
ک
معین
کاویدن
(دَ) (مص م.)۱- جستجو کردن، کندن.۲- بحث کردن.
ک
معین
کاهیدن
(دَ) (مص ل.) کاستن، کم شدن.
ک
معین
کاناپه
(پِ) (اِ.) نیمکت بزرگ پشت دار. ؛ ~ ی تختخواب شو نوعی کاناپه که باز می...
ک
معین
کامن
(مِ) (اِفا.) پنهان شونده، پوشیده شونده.
ک
معین
کالیدن
(دَ) (مص ل.)۱- آشفته شدن، ژولیده شدن.۲- گریختن.
«
‹
30
31
32
33
34
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها