جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاپوت
(اِ.)۱- روپوش فلزی موتور اتومبیل.۲- پوشش لاستیکی بسیار نازک برای آلت ...
ک
معین
کاولی ساز
(وُ) (ص مر.) = کاولی سازنده:۱- صنعتگری که اسباب و آلات زشت و ناهموار س...
ک
معین
کاهانیدن
(دَ) (مص م.) کاستن، کم کردن.
ک
معین
کامیون
(اِ.) اتومبیل بزرگ که برای حمل و نقل بار به کار میرود.
ک
معین
کام گرفتن
(گِ رِ تَ) (مص ل.) کامیاب شدن.
ک
معین
کاک
(اِ.) سر زبان، نوک زبان.
ک
معین
کاپشن
(شَ) (اِ.) نیم تنهای که سر آستین و لبة پایین آن تنگ تر است و جلو آن ب...
ک
معین
کاوش
(وُ) (اِمص.) جستجو، تفحص.
ک
معین
کاه گل
(گِ) (اِمر.) مخلوط کاه و گل که برای اندودن بام و دیوار به کار برند.
ک
معین
کامیاب
(ص مر.) برخوردار، خوشبخت.
«
‹
32
33
34
35
36
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها