جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کدورت
(کُ رَ) (اِمص.)۱ - تیرگی، سیاهی.۲- دلتنگی.
ک
معین
کخ
(کَ یا کُ یا کِ) (اِ.) لولو، بچه ترسان.
ک
معین
کج خلق
(~. خُ)(ص مر.)بدخوی، بداخلاق.
ک
معین
کتکار
(کَ) (ص.)۱- کسی که کت سازد.۲- درودگر، نجار.
ک
معین
کرام الکاتبین
(کِ مُ لْ تِ) (اِمر.) فرشتگانی که کارهای خوب و بد انسان را ثبت کنند.
ک
معین
کرا
(کِ) (اِ.) مزد، کرایه.
ک
معین
کدوخ
(کَ) (اِ.)۱- حمام، گرمابه.۲- جام و پیاله.
ک
معین
کحل دان
(کُ حْ لْ) (اِمر.) سرمه دان.
ک
معین
کج خرام
(~. خُ یا خَ) (ص فا.)۱- آن که بد - خرامد.۲- بدمعامله.
ک
معین
کتک زدن
(~. زَ دَ) (مص م.) تنبیه بدنی کردن.
«
‹
43
44
45
46
47
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها