جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کرف
(کَ) (اِ.) قیر، نقره و مِس سوخته که با آن ظروف نقره را نقش و نگار میز...
ک
معین
کروفر
(کَ رُّ فَ) (اِ.) شوکت، حشمت، جلال.
ک
معین
کرنجو
(کَ رَ) (اِ.) کابوس، بختک.
ک
معین
کروشه
(کُ ش) (اِ.) نوعی پرانتز به شکل ] [، قلاب (فره).
ک
معین
کرنج
(کَ یا کِ نَ) (اِ.) سیاه دانه، شونیز.
ک
معین
کروز
(کُ) (اِ.) شادی، نشاط.
ک
معین
کرنب
(کَ یا کُ نَ) (اِ.) چغندر.
ک
معین
کرور
(کُ) (اِ.) عدد بسیار زیاد، پانصد هزار.
ک
معین
کرنا
(کَ) (اِمر.) کرنای، شیپور بزرگ، نای جنگی.
ک
معین
کرپان
(کَ) (ص.)۱- در اصطلاح زرتشتیان، کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمیشنو...
«
‹
58
59
60
61
62
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها