جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کرنر
(کُ نِ) ۱- گوشه، کنار.۲- (اِ.) حالتی در بازی فوتبال که بر اثر پرتاب ت...
ک
معین
کرفت
(کِ رِ) (ص.) پلیدی، نجاست، چرک.
ک
معین
کرومانیون
(کُ رُ یُ) (اِ.) یکی از نژادهای باستانی انسان که افراد آن تا عصر حجر ...
ک
معین
کرند
(~.) (اِ.) دیگی که رنگرزان رنگها را در آن میجوشانند. کرنگ نیز گویند....
ک
معین
کرف
(کَ) (اِ.) قیر، نقره و مِس سوخته که با آن ظروف نقره را نقش و نگار میز...
ک
معین
کروفر
(کَ رُّ فَ) (اِ.) شوکت، حشمت، جلال.
ک
معین
کرنجو
(کَ رَ) (اِ.) کابوس، بختک.
ک
معین
کروشه
(کُ ش) (اِ.) نوعی پرانتز به شکل ] [، قلاب (فره).
ک
معین
کرنج
(کَ یا کِ نَ) (اِ.) سیاه دانه، شونیز.
ک
معین
کش مکش
(کِ مَ کِ) (اِمر.)۱- کشیدن و رها کردن.۲- از هر سو کشیدن.۳- جدال، ستیزه...
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها