جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کش بافی
(کِ) (اِمر.)۱- کارگاه بافندگی پارچة کشباف.۲- عمل بافتن پارچههای کشباف...
ک
معین
کسل
(کَ س) (ص.) سست، تنبل و کاهل.
ک
معین
کسادی
(~.) (حامص.) بی رونقی.
ک
معین
کریمه
(کَ مِ یا مَ) (ص.) مؤنث کریم.۱- زن صاحب کرم.۲- زن نیک خوی.۳- خوب، پسن...
ک
معین
کرکن
(کَ کَ یا کِ) (اِ.) غلهای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس ب...
ک
معین
کشاورزی
(~.) (حامص.) زراعت، زراعت کردن.
ک
معین
کش آمدن
(~. مَ دَ)(مص ل.) (عا.)۱- از حد معمولی خود درازتر شدن چیزی.۲- طولانی ...
ک
معین
کسف
(کَ) (مص م.)۱- بریدن، پاره کردن.۲- افکندن حرف متحرکی راکه در آخر جزو ...
ک
معین
کساد
(کَ) (مص ل.)بی رواج شدن، بی - رونق شدن.
ک
معین
کریم
(کَ) (ص.) جوانمرد، بخشنده. جِ. کرام.
«
‹
62
63
64
65
66
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها